شاهنامهٔ فردوسی یکی از بزرگترین شاهکارهای ادبی جهان و مهمترین حماسهٔ ملی ایرانیان است. پایان سرایش این اثر سترگ – منظومهای نزدیک به ۶۰ هزار بیت – رویدادی سرنوشتساز در تاریخ ادبیات ایران بهشمار میآید. حکیم ابوالقاسم فردوسی پس از حدود سهدهه تلاش بیوقفه توانست شاهنامه را به اتمام برساند و بدینترتیب میراث اسطورهای و تاریخی ایران را برای همیشه در قالب شعر فارسی جاودانه کند. این مقاله با رویکردی علمی به تحلیل تاریخی زمان اتمام سرایش شاهنامه (روز ۲۵ اسفند) میپردازد و تأثیرات عمیق این خاتمه بر فرهنگ و هویت ایرانی را بررسی میکند.
فردوسی کار سرایش شاهنامه را حدود سال ۳۷۰ هجری قمری و در چهلسالگی آغاز کرد و چهارده سال بعد (۳۸۴ ق) نخستین تدوین آن را به پایان رساند . او پس از وقفهای چندساله، به ویرایش و گسترش اثر خود ادامه داد و بخشهای تازهای بر آن افزود. سرانجام در سالهای پایانی قرن چهارم هجری (حدود ۳۹۵ تا ۴۰۰ ق) آخرین تجدیدنظرها را انجام داد و با افزودن ابیاتی در ستایش محمود غزنوی، نسخهٔ کامل شاهنامه را تقدیم دربار او کرد . بر اساس ابیات پایانی شاهنامه، فردوسی زمان اتمام سرایش را نیز در متن اثر ثبت کرده است: «به ماه سپندارمذ روز ارد»، که بیستوپنجمین روز ماه اسفند در گاهشماری ایرانی را نشان میدهد . این تاریخ برابر است با سال ۴۰۰ قمری و مطابق محاسبات تقیزاده مصادف میشود با ۲۰ رجب ۴۰۰ هجری قمری و هشتم مارس ۱۰۱۰ میلادی (معادل ۲۵ اسفند ۳۸۸ یزدگردی). فردوسی در همان سال ۴۰۰ ق شاهنامه را در هفت مجلد به محمود غزنوی پیشکش کرد، اما پادشاه قدر این اثر بیهمتا را ندانست و پاداش شایستهای به شاعر نپرداخت؛ از همین رو فردوسی سالهای پایانی عمر (تا حدود ۴۱۰ ق) را در تنگدستی و نومیدی سپری کرد .
پایان سرایش شاهنامه تاثیری ژرف و پایدار بر فرهنگ ایران بر جای گذاشت. این اثر در زمانی پدید آمد که زبان فارسی تحت تأثیر عمیق زبان عربی قرار داشت و فرهنگ ایرانی با خطر فراموشی میراث گذشته روبهرو بود. فردوسی با سرودن شاهنامه به زبان پارسی سره (پاکیزه از واژگان بیگانه)، نقش بسزایی در حفظ و احیای زبان فارسی ایفا کرد . به گفتهٔ شاهنامهپژوه فقید، دکتر جلال خالقیمطلق، زبان فارسی بالندگی و بقای خود را مدیون شاهنامهٔ فردوسی است و نام فردوسی با ماندگاری زبان فارسی گره خورده است . بدینترتیب، اتمام شاهنامه نقطهٔ عطفی در تاریخ زبان فارسی بود که از خلال آن این زبان توانست هویت و غنای دیرینهٔ خویش را بازیابد. فردوسی در شاهنامه مجموعهٔ عظیمی از اساطیر، تاریخ و ارزشهای کهن ایرانزمین را گرد آورد و آنها را به نسلهای پس از خود منتقل کرد. داستانهای پهلوانان و شهریاران شاهنامه – از دلاوریهای رستم گرفته تا دادگری انوشیروان – سرشار از مضامین خرد، دینداری، عدالتجویی، شجاعت و میهندوستی است که هر یک بازتابدهندهٔ عناصر بنیادین فرهنگ ایرانی بهشمار میآید. به بیان دیگر، فردوسی با فرجام بخشیدن به شاهنامه گنجینهای از اندیشهها و باورهای ایرانیان را برای قرون متمادی به یادگار گذاشت.
شاهنامهٔ فردوسی از زمان تکمیل خود تا امروز همواره یکی از ارکان هویت ملی ایرانیان بوده است. پژوهشهای دانشگاهی گواه بر آن است که شاهنامه گرانبهاترین سند هویت ملی، فرهنگی و اجتماعی قوم ایرانی محسوب میشود . این اثر عظیم، روایتگر سرگذشت اسطورهای و تاریخی ملت ایران از آغازههای افسانهای تا سقوط شاهنشاهی ساسانیان است و بدین ترتیب رشتهٔ پیوستگی ایرانیان با گذشتهشان را استوار نگه داشته است. طی بیش از هزار سال، نسلهای پیاپی ایرانیان با داستانهای شاهنامه بالیدهاند و از آن احساس افتخار و خودآگاهی ملی گرفتهاند. در واقع، هیچ اثری به شکوه شاهنامهٔ فردوسی آمال و آرزوهای مردم ایران را در گذر پر فراز و نشیب تاریخ این سرزمین بازتاب نداده است . از این رو شاهنامه تنها یک کتاب شعر نیست، بلکه شالودهای برای همبستگی ملی و روح جمعی ایرانیان فراهم آورده است. اندیشه ایرانشهری و هویت ایرانی در پرتو شاهنامه احیا شد و تداوم یافت؛ بهویژه در دورههایی که ایران با یورشها و سلطهٔ بیگانگان مواجه بود، شاهنامه همچون مشعلی فروزان، حافظهٔ تاریخی و غرور ملی ایرانیان را زنده نگاه داشت.
پایان سرایش شاهنامه فردوسی در ۲۵ اسفند ۴۰۰ قمری (۱۰۱۰ میلادی) صرفاً ختم یک منظومه ادبی نبود، بلکه نقطهآغازی بر اعتلای دوبارهٔ زبان و فرهنگ ایرانی بهشمار میآید. فردوسی با به فرجام رساندن این اثر جاویدان، روح ایران را در کلمات دمید و میراث فرهنگی یک ملت را از گزند زوال مصون داشت. تاثیرات این رویداد تاریخی چنان عمیق است که یک هزاره پس از آن، شاهنامه همچنان در متن زندگی ایرانیان حضور دارد و در ادبیات، هنر، تفکر و حتی زبان روزمره جاری است. پژوهشها و تصحیحات علمی گوناگون – مانند ویرایش انتقادی خالقیمطلق – که تا امروز در مورد شاهنامه انجام شده، نشاندهندهٔ اهمیت ماندگار آن در حوزههای دانشگاهی نیز هست. به بیان دیگر، میراث فردوسی و شاهنامه نهتنها در حافظه فرهنگی، که در تحقیقات علمی معاصر نیز زنده و پرفروغ است. بدین ترتیب، «نامهٔ باستان» فردوسی نقشی یگانه در قوام بخشیدن به هویت ملی ایرانیان داشته و پایان سرایش آن را باید از پراهمیتترین لحظات تاریخ فرهنگ ایران دانست.
• محمدامین ریاحی – سرچشمههای فردوسیشناسی – تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول ۱۳۷۲. (کتابی دانشگاهی درباره زندگی فردوسی، مراحل تدوین شاهنامه و منابع آن)
•ذبیحالله صفا – حماسهسرایی در ایران: از قدیمیترین عهد تاریخی تا قرن چهاردهم هجری – تهران: انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۲۷ (چاپ نخست؛ دارای تجدیدچاپهای متعدد تا ۱۳۹۹). (کتاب مرجع دانشگاهی درباره تاریخ حماسههای ایرانی که به شاهنامه فردوسی و زمان پایان نگارش آن نیز میپردازد)
•علیرضا شاپور شهبازی – زندگینامهٔ تحلیلی فردوسی (Ferdowsi: A Critical Biography) – ۱۹۹۱ میلادی. (کتاب پژوهشی معتبر به زبان انگلیسی، زندگی فردوسی و زمان تکمیل شاهنامه را با جزئیات تاریخی بررسی کرده است)
•مهدی فروغ – «تأثیر شاهنامه در فرهنگ و هنر ایران» – مجله انجمن فرهنگ ایران باستان، سال ۸، شماره ۱، فروردین ۱۳۴۹. (مقاله پژوهشی قدیمی که نقش تاریخی شاهنامه را در فرهنگ و هویت ملی ایران بررسی میکند)
•سارا مرادی و همکاران – «بررسی نقش شاهنامه فردوسی در فرهنگ و هویت ملی ایرانیان» – مقاله علمی منتشرشده در ۱۴۰۲. (پژوهشی دانشگاهی جدید که تأثیر شاهنامه را بر ابعاد مختلف هویت فرهنگی و ملی ایران تحلیل میکند)
•دانشنامهٔ ایرانیکا (Encyclopædia Iranica) – مدخل «Ferdowsi, Abu’l-Qāsem» نوشتهٔ جلال خالقیمطلق (نسخه آنلاین، ۱۹۹۹). (مدخل دانشنامهای دانشگاهی به زبان انگلیسی که زندگی فردوسی و از جمله تاریخ اتمام سرایش شاهنامه را مستند کرده است)